زنم با پول من هر روز چیزی تازه می گیرد
به جایِ نام بنده، نامِ او آوازه می گیرد
سرِ ماه است و خانومم شده محو تماشایم !
نگو ! موجودی جیب مرا اندازه می گیرد
همیشه می نشینم پای حرف او، ولی او را
دمی که شعر می خوانم، چرا خمیازه می گیرد؟
به روی من به شرط پول بر لب خنده ای دارد
“عجب داروغه ای باجِ سرِ دروازه می گیرد”
خلاصه مصرفش بالاست، امّا او نمی داند،
که دارد قبض های خانه را شیرازه می گیرد
***
نقیضه ای بر غزل استاد فاضل نظری
(چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد)
شاعر : حسن و حسین مسیبی
موضوعات مرتبط: شعر ، طنز ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.